يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حکایت 46: مردی که در میان شعلهها میسوخت
مردی زیر باران از دهکده کوچکی میگذشت. خانهای دید که داشت میسوخت و مردی را دید که وسط شعلهها در اتاق نشیمن نشسته بود.
مسافر فریاد زد : هی، خانهات آتش گرفته است!
مرد جواب داد : میدانم!
مسافر گفت: پس چرا بیرون نمیآیی؟
مرد گفت: آخر بیرون باران میآید. مادرم همیشه میگفت: اگر زیر باران بروی، سینه پهلو میکنی!
پ.ن:
قال امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام):
لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لکِنَّ العاقِلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ
عاقل، آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل، کسى است که از میان دو بد، آن را که ضررش کمتر است، بشناسد.(مطالب السئول، ص 250)